اوباما و ایران
ناصر محمدی
باراک اوباما رئیس جمهوری تازه آمریکا روز 20 ژانویه ادای سوگند و رسماً کار خود را به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری ایالات متحده آغاز کرد. اوباما با شعار «تغییر» و «ما میتوانیم» در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد. استقبال گسترده مردم آمریکا و رای قاطع آنها به این نخستین رئیس جمهوری رنگین پوست، نشانه آن است که مردم آمریکا خواهان «تغییر» هستند. مشکلاتی که در دوره دوم ریاست جمهوری جرج بوش پیش آمد و بیش از آن حملات و انتقادهایی که از وی توسط رسانههای دیداری و گفتاری بهویژه در سال آخر به عمل آمد موجب شد که محبوبیت بوش به حداقل برسد. هرچند که دوران هشت ساله پرتلاطم ریاست جمهوری بوش و نقش وی در مقام رئیس جمهوری، چیزی است که تاریخ درباره آن باید قضاوت کند و به عقیده صاحب نظران قضاوت تاریخ مسلماً متفاوت از قضاوتی خواهد بود که اینک درباره وی وجود دارد، ولی بهرحال نارضایتی حاصل از عملکرد بوش موجب آن شد که آمریکائیان خواستار «تغییر» شوند و کسی را که منادی تغییر بود بر سر کار آورند.
خواست «تغییر» منحصر و محدود به آمریکاییها نیست. کشورهای اروپایی، کشورهای منطقه خاورمیانه، کشورهای مسلمان، و کشورهای نیم کره شرقی، همگی خواستار «تغییر» هستند، هر کشوری بر اساس منافع و مصالح خویش. امّا آیا اوباما خواهد توانست به همۀ این خواستها پاسخ مثبت دهد و تغییراتی را که همگان انتظار دارند برآورد؟ میان انگیزههای آمریکائیان برای تغییر و در بین انگیزه کشورهای مختلف، تفاوتها و تضادهای اساسی وجود دارد. لذا نمیتوان از اوباما و دولت او انتظار انجام تمام این تغییرات متفاوت و متضاد را داشت.
آنچه بیشتر به ما مربوط میشود تغییراتی است که جمهوری اسلامی انتظار دارد که در دوره اوباما در سیاستهای آمریکا ایجاد شود. این در حالی است که مردم آمریکا و نیز کشورهای اروپایی و خاورمیانه هم انتظار «تغییر» سیاست در قبال رژیم اسلامی را دارند، امّا در جهت و راستایی کاملاً متفاوت و متضاد. ایران انتظار دارد اوباما آنچنان تغییری در سیاستها و عملکرد آمریکا به وجود آورد که دست رژیم اسلامی را در ادامه فعالیتهای اتمی، همکاری با گروههای تندرو مسلمان منطقه که آمریکا از آنها به عنوان «گروههای تروریستی» یاد میکند، مداخله و نفوذ در مسایل عراق، ادامه دشمنی با اسرائیل و مخالفت با صلح خاورمیانه و نیز نقض حقوق بشر در ایران باز بگذارد و در عین حال امنیت و تداوم حکومت اسلامی را تضمین کند و محدودیتهای اقتصادی علیه ایران را نیز از میان بردارد. این خواستهها با خواسته جامعه بینالمللی و به ویژه کشورهای منطقه در تضاد آشکار است. آنها انتظار دارند اوباما تغییراتی را در سیاست آمریکا در قبال ایران به وجود آورد که به جلوگیری از توسعهطلبیهای اتمی و مداخلات حکومت اسلامی درمنطقه منجر شود و مردم جهان همراه با مردم ایران نیز انتظار دارند این تغییرات در جهتی باشد که رژیم اسلامی را به رعایت اصول حقوق بشر وادار سازد.
بر این اساس، در خصوص مسأله ایران، مجموعه پیچیدهای از خواستها در برابر دولت اوباما قرار دارد. و بر این مجموعه باید خواسته اساسی دولت آمریکا را هم افزود که شامل تأمین امنیت برای متحدانش در منطقه و جلوگیری از وقوع مسابقه تسلیحات اتمی است و مسأله حقوق بشر و دموکراسی هم در کنار آن قرار دارد. با درنظر گرفتن این مجموعه متضاد آشکار است که اوباما نمیتواند همۀ آنها را اجابت کند و ناگزیر است بین خواستهای رژیم اسلامی ایران و خواستهای کشورهای اروپایی و متحدان منطقهای آمریکا که اتفاقاً با خواست مردم ایران هماهنگی بیشتری دارد، یکی را انتخاب کند. رئیس جمهوری جدید آمریکا طبعاً نمیتواند منافع آمریکا و کشورهای متحد را واگذارد و خواست نامتعادل رهبران رژیم ایران را برآورده سازد.
با این همه سران جمهوری اسلامی، دچار این سوءتفاهم هستند که وعده اوباما در جریان انتخابات مبنی بر اینکه با حکومت اسلامی بدون قید و شرط به گفتگو خواهد نشست، بدین معنی است که رئیس جمهوری جدید آمریکا مایل است با ایران سازش کند، تمام اقداماتی را که دولت بوش انجام داده از جمله قطعنامههای تحریمی را که با فشار آمریکا صادر شده نادیده بگیرد و ملغی سازد، با رژیم اسلامی حتی به بهای برانگیختن متحدانش سازش کند و شرایط ایران را هم برای ارتباط و همکاری بپذیرد. برپایه همین خوشخیالیهای سادهلوحانه بود که محمود احمدینژاد، کسی که بیش از همه به ایالات متحده حمله میکند، بلافاصله پس از پیروزی اوباما در انتخابات، سد سی ساله را شکست و برای اولینبار نامه تبریک و تهنیت به رئیس جمهوری منتخب آمریکا نوشت.
امّا ذوق زدگیها دیری نپائید. به محض آنکه اوباما در نخستین مصاحبه مطبوعاتی پس از انتخابات تاکید کرد که ایران یک چالش جدی برای آمریکاست و برای توقف فعالیتهای اتمی و حمایتهای رژیم اسلامی از تروریستها باید آمریکا با متحدان خود به طور هماهنگ اقداماتی را انجام دهد، ورق برگشت و رهبران جمهوری اسلامی و انواع امام جمعهها و روضهخوانها حملات لفظی را علیه اوباما شروع کردند، آن هم در حالی که هنوز جورج بوش در کاخ سفید نشسته بود و اوباما یک ماه و نیمی تا رسیدن به ریاست جمهوری فاصله داشت. اظهارنظرهای مختلف از سوی مقامات حکومت لحنی تهدیدآمیز به خود گرفت که اوباما باید تغییراتی وسیع را انجام دهد، امام جمعه تهران رئیس جمهوری آمریکا را «شیطان» خواند با تأکید بر اینکه بین شیطان سفید و سیاه فرقی نیست، و احمدینژاد هم باد در آستین انداخت که رفتن این و آمدن آن برای ما فرقی ندارد، زیرا ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی و انقلابی عنقریب است که قلههای علم و پیشرفت اقتصادی و توسعه را فتح کند و این آمریکاست که در حال اضمحلال است و بزودی مرگ لیبرالیسم نیز فرا میرسد و امپراطوری ایالات متحده سرنگون میشود.
تازهترین نوع از این گونه حملات که جمهوری اسلامی در خانه خود و در فاصله هزاران مایلی علیه رهبران کشورهای جهان انجام میدهد، مسابقه کفشپرانی به عکس و تصویر اوباما، با الهام از پرتاب کفش توسط منتظر الزیدی به سوی بوش، بود که در برخی خیابانهای تهران انجام شد و در آن تعدادی از بسیجیها و مغزشوییشدهها به تصویر اوباما کفش پرتاب کردند و در بعضی نقاط هم تصاویر او را آتش زدند. و به این صورت به رئیس جمهوری که در آستانه ورود به کاخ سفید بود خوشآمد گفتند.
با این حال هنگامی که اوباما، یک هفته پیش از ورود به کاخ سفید در مصاحبه با تلویزیون ای.بی.سی اظهار داشت که در برابر ایران رویکرد تازهای در پیش خواهد گرفت، بار دیگر سوءتفاهم در مقامات ایران بروز کرد. خبرگزاریهای حکومتی با عنوان «شیپور آمادهباش اوباما برای برقراری رابطه با ایران» مژده دادند که بزودی رابطه دو کشور به حال عادی باز خواهد گشت. این در حالی بود که باراک اوباما در همان مصاحبه گفت که حاضر است برخلاف بوش با رهبران ایران به گفتگو بنشیند، امّا ایران یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی آمریکاست و در رویکرد تازه، آمریکا ضمن رعایت احترام مردم ایران، «انتظارات از رهبران حکومت ایران» را هم صراحتاً مطرح خواهد کرد.
اوباما همچنین گفت به عقیده من نقطه آغاز در رویکرد تازه، درگیر کردن ایران و مشارکت دادن آن است. وی صراحتاً از حمایت حکومت اسلامی از تروریسم و برنامه هستهای ابراز نگرانی کرد و گفت که این اقدام حکومت ایران میتواند به مسابقه تسلیحات اتمی در خاورمیانه بیانجامد.
اوباما نظر خود را در مورد برنامه هستهای ایران به وضوح روشن کرد و خواستار توقف آن شد ولی در واکنش به این سخنان، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، حسن قشقاوی، گفت ما منتظر میمانیم تا ببینیم که تغییر در رویکرد آمریکا به چه صورت انجام خواهد شد و بر مبنای آن تغییرات، واکنش متناسب نشان خواهیم داد. سخنگوی وزارت امور خارجه همچنین گفت انتظار ایران آن است که رئیس جمهوری تازه آمریکا، مسایل گذشته را کنار بگذارد و از جمله در مورد برنامه هستهای ایران که صلحآمیز بودن آن به اثبات رسیده سخنی پیش نیاورد.
اوباما همچنین در نخستین مصاحبه تلویزیونی خود بعد از ورود به کاخ سفید، رویکردهای خود را در خصوص جمهوری اسلامی با وضوح بیشتری بیان کرد. اوباما برای این مصاحبه، تلویزیون العربیه را انتخاب کرده بود و میخواست بدین ترتیب توجه خاص خود به مسلمانان را آشکار سازد. وی در این مصاحبه که روز سهشنبه 27 ژانویه پخش شد بار دیگر صراحتاً یادآور شد که اقدامات جمهوری اسلامی در راه توسعۀ اتمی، حمایت از تروریسم و مخالفت با صلح اعراب و اسرائیل قابل تحمل نیست. با این همه افزود اگر رهبران ایران مشتهای گرهکردۀ خود را باز کنند، دست دوستی آمریکا را مشاهده خواهند کرد که به سوی آنها دراز شده است. در همین حال، سوزان رایس سفیر جدید آمریکا در سازمان ملل متحد نیز اظهار داشت که تهران اگر به قطعنامههای شورای امنیت گردن ننهد و تلاشهای اتمی را ادامه دهد، آمریکا راهی جز تشدید فشار نخواهد داشت.
این سؤال مطرح است که با وجود آنکه اوباما در مبارزات انتخاباتی خود و همچنین بعد از آن، از گفتگوی مستقیم با ایران سخن به میان آورده، آیا میتوان انتظار داشت که تغییر عمدهای در رویکرد آمریکا نسبت به ایران به وقوع بپیوندد و سیاست دولت بوش به طور کلی جایگزین یک استراتژی تازه شود؟
تحولاتی که به وقوع پیوسته و اظهارنظرهایی که در این زمینه انجام شده، نشان میدهد که نمیتوان انتظار تغییر و دگرگونی کلی در سیاستهای دو طرف و نهایتاً روابط دو کشور داشت.
علاوه بر این، باید نکات دیگری را هم در نظر داشت. باراک اوباما پیش از این در انتقاد تلویحی از سیاست بوش در مقابل ایران گفته است که بوش هویج و چماقی که در برابر ایران به کار برد به اندازه کافی قوی نبود. امتیازاتی که دولت بوش به ایران عرضه کرد آن چنان قوی نبود که تمایل ایران را به توقف برنامه هستهای برانگیزد و چماقی که به کار برد نیز آنچنان تهدیدآمیز نبود که ایران را به قبول خواست بینالمللی و تعلیق برنامه اتمی وادار سازد. بر این اساس سیاست کلی هویج و چماق قرار نیست در دوره اوباما تغییر کند بلکه تنها باید هویج اشتهاآورتر و چماق قویتر به کار رود. از طرف دیگر دنیس راس، کارشناس امور خاورمیانه و مشاور کلینتون و بوش که از مشاوران اصلی اوباما نیز هست در طرحها و برنامههای خود در مورد ایران که شرح آن را همراه با ده کارشناس و پژوهشگر آمریکایی دیگر تدوین کرد و منتشر ساخت خاطرنشان کرد که گفتگو با حکومت ایران نمیباید طولانی و پایانناپذیر باشد. برای این گفتگوها باید یک مهلت زمانی سه ماهه در نظر گرفته شود تا در پایان آن جمهوری اسلامی یک راه را انتخاب کند: یا به فعالیت اتمی و حمایت از تروریسم خاتمه دهد و یا برای تشدید تحریمها ـ و حتی احتمالاً حمله نظامی ـ آماده باشد. دنیس راس میافزاید انجام گفتگوی مستقیم با ایران این مزیت را برای آمریکا در بر دارد که متحدان اروپایی را به سیاستهای آمریکا مطمئنتر خواهد کرد. از طرف دیگر وی میگوید از آن جا که تصویب قطعنامههای تحریمی علیه ایران در شورای امنیت میتواند با مخالفت روسیه روبرو شود و مدتها طول بکشد، لازم است آمریکا ضمن فعالیت برای صدور قطعنامههای شدیدتر در شورای امنیت، جبههای بدون حضور روسیه امّا با حضور چین،کشورهای اروپایی و متحدان خود در منطقه در برابر ایران تشکیل دهد. این اولین بار است که یک دولتمرد آمریکایی بدین صراحت از درگیر کردن کشورهای عرب و همسایگان ایران در مقابله با جمهوری اسلامی سخن میگوید. دنیس راس حتی توضیح میدهد که در صورتی که تحریمهای شدیدتر هم مؤثر واقع نشد باید از کاربرد نظامی استفاده کرد و بدین منظور آمریکا باید از هم اکنون به فکر تأسیس پایگاههای نظامی در اطراف ایران باشد.
این مقام آمریکایی با چنین دیدگاهی از مشاوران نزدیک اوباما درباره مسائل خاور میانه است و قرار بود مسؤولیت پرونده ایران به عهده وی واگذار شود که ظاهراً این امر تا تنظیم سیاستهای خارجی جدید آمریکا که هیلاری کلینتون از آن سخن گفته بهتأخیر افتاده است. علاوه بر این وزارت امور خارجه نیز به هیلاری کلینتون محول شده که دیدگاه بدبینانهای درباره حکومت اسلامی دارد و معتقد به سختگیری بیشتر است. هیلاری کلینتون در جلسه کمیته روابط خارجی سنا درباره ایران اظهار داشت که در برخورد با مسأله ایران کلیه گزینهها مد نظر خواهد بود.
با این ملاحظات، سیاست اوباما چندان تفاوتی با سیاستهای بوش نخواهد داشت. با این تفاوت که در زمان بوش ایران در موقعیتی بهتر قرار داشت و در همان حال بوش نیز به علت انتقادهایی که به سبب جنگ عراق و افغانستان واردآمد در موقعیتی ضعیفتر بود. امّا اوباما در شرایطی قدرت را به دست گرفته است که حمایت مردم آمریکا و همچنین افکار عمومی جهان پشت سر اوست و از موضعی قوی میتواند با حکومت اسلامی ایران روبرو شود. و بالاخره این نکته را هم باید در نظر داشت که جمهوری اسلامی در شرایطی با دولت اوباما روبرو میشود که از موقعیت ضعیفتری در منطقه برخوردار است. در لبنان به دنبال تحولات سیاسی و استقرار میشل سلیمان در مسند ریاست جمهوری میدان عملیات برای حزبالله مثل گذشته باز نیست و این گروه نمیتواند مثل گذشته تاثیرگذار باشد و حوادث را به نفع رژیم اسلامی رقم بزند. حماس نیز در وضعیتی قرار ندارد که بتواند به عنوان بازوی عملیاتی رژیم اسلامی شرایط را به سود ایران تغییر دهد. حتی در سیاستهای سوریه، متحد نزدیک رژیم اسلامی تغییراتی حاصل شده که به سود ایران نیست. و بالاخره بر همۀ اینها باید کاهش بهای نفت را هم افزود که دست حکومت ایران را در حمایت مالی بیدریغ از گروههای تندرو در منطقه بسته است.
No comments:
Post a Comment